بچه ها یبارم زنگ انشا بود و معلممون هم خیلی تمیزی و اینا براش مهم بود. منم جلد دفتر انشام کنده شده بود کلا. با داداشم دعوام شده بود. ابتدایی، از شانسم نوبت من شد انشا بخونم. جلد ی دفتر دیگمو کندم و دفتر انشامو گذاشتم توش و رفتم)پا تخته. آنقدر رفته بودم تو عمق انشا خوندن ک کلا دفترو جلده از هم جدا شده بودن. 🤣بخدا خانوممون اومد بالا سرم دفترمو گرفت قشنگ از وسط پاره کرد انداختش کف کلاس گفت حالا برو برش دار💔💔💔😢خانوم محمدی ازت نمیگذرم. باعث بانی عقده هام تو بودی😣😣😣😖😖😖💔😁😁😁
من و دوستم صبح زودا میرفتیم مدرسه دفتر نمره هارو بر میداشتیم نمراتمونو تغییر میدادیم . با خودمون از همه رنگ خودکار میبردیم که با هررنگی نوشته بباشن بتونیم تغییر بدیم. چه کیفی داشت چقد بیست دادم به خودم.
من ک جدیدا یاد گرفتم چندتا پاچه مرغ میندازم تو آبلیمو و نمک شوهرم میاد میگم بره تراس کباب کنه. برنج ام نمیذارم😁ماستم نمیارم ک هم وقتم هدر نره هم ظرف کثیف نشه. بخدا لیوان یبار مصرفم میارم. اوایل ازدواج و قبل بچه باید می‌دیدیم. 😁
کیا تو ابتدایی هی گوزن رو میخوندن گوزَن ؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
