اول دبیرستان بودم
زنگ اخر خورد ومنم بادوستام راه افتادم ب سمت خونه.اونموقع خودنمون نزدیک مدرسه بود تقریبا
نصف راهو اومدم حس میکردم ی چیزیم کمه...
بعد ک ب خودم اومدم دیدم کیفم همراهم نی
مونده بودتوکلاس
دبیرمون خیلی باحال بود سر کلاس هرچی میگفت خانما ساکت ، مگه ما ساکت میشدیم ، تا میگفت ترشیده هااا ، همه ساکت میشدیم و بعدش میخندیدیم ، اونم میگفت دیدین ترشیده این
یبارم برای اولین بار نشستم صف اول نماز جماعت مدرسه بعد نماز از حالت دو زانو ، چهار زانو نشستم که یهو خشتکم پاره شد خیلی بد بود صداش ، بیچاره امام جماعت فکر کرد از خودشه ، بغل دستیامم چپ چپ نگاه میکردن فکر میکردند ازم در رفته😐 از شانسم اون روز دبیرمم منو صدا کرد برم درس جواب بدم 😣 روز بدی بود
استارتر جان تاپیکت عااااالی بود کلی خندیدیم مرسی خیلی وقته چنین تاپیک باحالی نرفته بودم
یادمه دبیرستان امادگی دفاعی داشتیم بعد دبیرمون داشت میگفت موقع زلزله و اتفاقات ناگهانی ارامشه خودتونو حفظ کنید همه باهم هجوم نبرید سمته درو از این جور حرفها...خدا شاهده همون لحظه که داشت این حرفهارو میزد یهو هوا طوفانی شدو یه گردباده خیلی بدی اومد😆😆این گردبادم از شانس مادقیقا اومد سمته کلاسه ما..خیلی وحشتناک بود سقفمونو کندو کلی اتااشغال از پنجره اورد داخل..باور کنید اااااولین کسی که جیغغغغ کشیدواز کلاس دوید رفت بیرون خودش بود.😆😆😆😆دودقیقه پیش میگفت ارامشه خودتونو حفظ کنیدا😄😄😄
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
