منم از شوهرم دورم بخاطر زایمان اومدم خونه مامانم خیلی ناراحتم یع هفته اومد باز رفت ...
خیلی سخته
ب نظرم هر چي اين كار دليل منطقي هم داشته باشه كاملا اشتباه در ديدگاه من اين باعث ميشه هم زن هم مرد ب طور كل در بيخيالي سير كنن و بعد ها هم دوري از همديگه براشون اصلا مهم نباشع من ب هيچ وجه نميتونم اينطور چيزي رو قبول كنم
وای عزیزم خیلی سخته که من همسرم بعضی اوقات که کارش تاشب طول میکشه افسردگی میگیرم ....باز خداروشکر بچه داری عزیزم سرگرم میشی
بله میریم خارج از کشور و همسرم بخاطر کارش و ... تا دوسال نمیتونه بیاد البته هر شش ماه میتونیم به مدت ده پانزده روز همدیگرو ببینیم. از الان اشکام سرازیره/ بچم باباشو یادش نره. ما عاشق همیم. با عشق ازدواج کردیم خیلی سختی کشیدیم بهم رسیدیم. بدون هم نمیتونیم باشیم. ولی به قول شما این دوری و سختی بجاش آینده خوبی داره
کیا همچین تجربه ای داشتن؟ دوست دارم بدونم چطور گذشت بهتون؟
عزیزم هر کسی فرق داره شما خاتوم قدرتمندی هستی تونستی با سختی به عشقت برسی مادر شدی والان فقط دوسال دوری را تحمل کنی تا سرایط بهتر بدست بیاد بشین بنویس چی بدست میاری وچی از دست میدی در نهایت ببین کدوم طرف بالاتر وایساد یه بالانس کن خودت اروم میشی قطعا همسرتم نگرانه فقط مرده به زبون نمیاره با هم همفکری کنین وحرف بزنین ودغدغه هاتو بگو بگو میدونم موقتیه ولی ترس دارم میترسم وسط راه کم بیارم اونوقت چی کار کنم برا صفر تا صدش یعنی بهترین حالت ممکن وبدترین حالت ممکن بنویس شرایط را خوب خوب وبد بد در نظر بگیر میبینی خیلی جای خوبی نشسیتی خلاصه کمک کن به خودت وهمسرت این مرحله از زندگیتون بخوبی بگذره تو متفاوتی لازم نیست کسی را مثل شرایط تودت پیدا کنی چون تو تویی عالی وقوی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
