با بی توجهی همسرتون چی کار میکنین

حالم خیلی خرابه ... دست و پاهام از عصبانیت جون نداره .... واقعن به نظر من ادمای بی احساس یا اونایی که احساسشان رو نشون نمیدن مریض هستند ... چرا میان یه نفر دیگه رو بیچاره میکنن... الان همش با خودم میگم کاش توی عقد که فهمیدم اینجوریه جدا میشدم ... کاش جسارت و داشتم ... از جنگیدن خسته شدم ... چقدر گدایی کنم محبت رو چیزی که باید ناز کنم واسش...😭😭😭😭

از خودم متنفرم که به خاطر همچنین مردی با همه جنگیدم .....حیف 

نه اما رفتارش نشون میده 

مثل وقتی مریضم خودش ظرفامو میشست برام دارو میاورد نمیزاشت هیچ کاری کنم

یا یه چیز خوردنی میگیره تنهایی میگه نمیتونم بخورم میزاره منم بیام باهم بخوریم 

اگه امروز بگم وای فلان چیز چقدر خوبه دستش باز باشه برام میگیره 

اگه ببینه حالم گرفتس یه برنامه جور میکنه بریم بیرون وووو...ازاین کار دیگه

ممنونم همچنین همه که مثل هم نمیشن گلم شوهر شماهم صددرصد خوبیهای زیادی داره همه که کامل نیستن همین شوهر خودم خیلی بدیایی دیگه هم داره  باید نیمه پرلیوانو ببینی

بیشتر موقع ها که تنها میخوابم ... ازم اصلا تعریف نمیکنه ولی پشت سرم خیلی ازم تعریف میکنه اینو از بقیه شنیدم تا جاییکه حتی پیش مدیر مدرسه دخترم ازم تعریف کرد و گفت خانونم یه مادر نمونه هستش ...از دستپختم خیلی کم تعریف میکنه ... با هم اصلا حرف نمیزنیم فقط فقط درمورد بچه ها ... بخاطر همین من خیلی عصبیم چونکه نمیتونم حرفا مو بهش بزنم همش میگه 5 دقیقه بهت وقت میدم حرف بزن انگار که مسابقس منم بهم برمیخوره و حرف نمیزنم ... شبا زودتر میرم بخوابم چونکه تا زمانیکه پیششم اصلا انگار منو نمیبینه ... 

عزیزم مطمئنا همسرت خیلی خوبیا داره بهتره اونا رو ببینی . درسته که خانوما به محبت همسر نیاز دارن اما واقعا بعضی مردا بلد نیستن محبت کنن ..  شاید باورت نشه موقع زایمانم بعد از اینکه منو دید رفت و تا فردا موقع ترخیصم نیومد که هیچ حتی زنگ هم بهم نزد خیلی دلم شکست و گریه کردم اما دلمو به این خوش کردم که بهترین بیمارستان برده و اتاق خصوصی گرفته شاید مسئله خیلی کوچیکی باشه اما دلمو به همین خوش کردم