خستم ... دیگه تحمل این زندگی رو ندارم ... از نظر سن ۱۷ سالمه ولی از نظر روحی ۷۰ سالمه ... از همه زده شدم ... خونوادم ... دوستام حتی از خودم هم زده شدم ... از بس زمین خوردم بلند شدم سعی کردم روی پاهای خودم وایسم ولی مثل اینکه زندگی و دنیا با من نمیسازه بعضی وقتا زنگ میزنم به نامزدم حداقل اون منو درک میکنه منو آروم میکنه میگه غصه نخور این تو نیستی که مشکل داری مشکل دنیاست بجای بارون تمیز داره کصافط میباره ولی همیشه اینجوری نمیمونه تحمل کن خودم یک روز میام میشم چترت با اینکه امید میده ولی دیگه نمیتونم این زندگی ادامه بدم همیشه توی زندگی زخم خوردم بهش میگم دیگه چشمم به این چیزا آب نمیخوره ... الان به جای رسیدم فقط مرگ منو آروم میکنه 😔