چند سال پیش باهاش آشنا شدم حدودای سال ۸۹ یا نود...قسمت نشد ازدواج کنیم دوسال دوست بودیم مهربونو منطقی بود.واقعا دوستش داشتم تحصیل کرده و...دوروزه پیش سکته کرده...خودم ازدواج کردم بچه دارم و هیچ رابطه ای نداشتم باهاش فقط گهگاهی تو خیابون میدیدمش .الان اعصابم خرابه ...البته عاشق شوهرمو بچمم
اما دلم سوخت واسش
ازدواج نکرده بود مظلووم بود خیلی