من با مادر شوهرم زندگی میکنم الان ۷ساله مدتی هست که از وسایل منزلشون استفاده ک میکنم منت سرم میزاره مثلا امروز از لباسشویی استفاده میکردم ک دخترم دکمه استپش رو زده بود بعد اومدم گفت ک بیاببین خرابش کردی گفتم چیرو گفت لباسشویی رو بعد رفتم دکه استارت و زدم شروع کرد به کار بعد گفتم حتما از کنارش رد شدیم یا زینب زدتش بعد به خودش گرفت و گفت اره من خرابش میکنم وسیله خودمو اگ خراب بشه ک تو اذیت میشی الان میدونی چنده بزار خراب شه اگ درستش کردم ک بزاری توی تشت لباس بشوری البته قبلا ک میتونستی الان تو این هفت سال دیگ نمیتونی منم ساکت بودم چیزی نگفتم فقط گفتم ک من نگفتم شما خاموشش کردید من گفتم ک رد شدیم نگفتم شدید منظورم شما نبود بعدش دیگ کلی غر زد خیلی ناراحت شدم ولی به رو خودم نیوردم بعدش خودشو واسم گرفت ولی وقتی شوهرم از بیرون اومد خونه جلو شوهرم بام بگو بخند کرد ولی من به شوهرم میگم میگه ک تو اگ عکس العمل نشون بدی ضعف خودتو بهش نشون میدی و اون متوجه میشه ک تونسته تورو بسوزونه بخاطر همین بت میگم ک بیخیال باش نمیدونم شما بگید چیکار کنم بتونم تحمل کنم اخه نمیتونم فعلا جدا بشم از خانواده شوهرم
مادر شوهر فرشته هم ک باشه نباید باهاش زندگی کرد
من بودم با محدودیت زیاد هم اگه بود باز جدا میشدم از مادرشوهر
چرانمیتونی
شوهرت حرفش درسته به حرفش گوش کن
اون هدفش ناراحت کردن توهه نزار به هدفش برسه
همسرت کاملادرست میگه
همون بی خیال باش اتفاقا اون دوست داره که قیافه ناراحت و غصه دارتو ببینه ولی بی خیال که باشی اون میسوزه
آدم پیر همینه و متاسفانه مشترک شدن بدترین چیه
چراازوسایل مادر ش استفاده میکنی؟
لباسشویی نداری خودت؟
ببخشیداخه چراازوسیله اون استفاده میکنی؟؟
سعی کن مستقل باشی ، با وسایل و امکاناتی که داری زندگی کن ، حتی اگر سخت هم باشه بهتر از اینه که منت سرت بذارن
پیر ها رو وسایل و لوازم خونه خیلی حساس میشن مادرشوهرمنم بدش میادبچه ها به چیزی دست بزنن
این اتفاق دفعه اخر نخواهدبودبازم تکرار میشه حرفهایی که زده نشونه اینه راضی نیست باوسایلش کارکنی بعدم چقدچیزی نگی که نقطه ضعف دستش ندی مگه میخوای بترکی شوهرتم تز داده بگو خودش بهش بگه یا چیزی نگه یاسوابشید که اولی غیرممکنه
