خواهر شوهر بچه

قشنگ دركت ميكنم

اصلا اصلا اصلا باهاش دهن به دهن نشو 

اگر جايي ناراحتم شدي به خودت نگير باهمسرت بخاطرش دعوا نكن 

بذار فقط خودشون رفتار بدو ببينن خودشون يكاري ميكنن تو وقتي مظلوم باشي هيچي نگي وقتي ناراحت ميشي بريزي تو خودت يهو شادي بعد رفتار اون سرسنگين ميشي و ميري تو خودت ازت ميپرسن ميگي هيچي و يك لبخند مصنوعي ميزني كم كم خودشون درك ميكنن ميفهمن كار اون اشتباهه و ازت دفاع ميكنن اونم حساسيتشو كم ميكنه وقتي ميبينه كارش نتيجه اي جز خراب كردن خودش نداره

😂😂😂😂😂

چند وقته عروسشوني؟

خخخخخ گذروندم عزيزم اين دوران و اونم دقيقا تو دوران شيرين عقد يعني از من به بعنوان خواهرت كه اين تجربه و داره قبول كن اصلا حساسيت نشون نده

فقط صبوري كن 

ببين من علنا خواهرشوهرم كه بچه اش كه ٢١ سالش بود اينكارارو ميكرد فقط چهارسال بامن فرق دارهمن ٢٥ بودم

خود خواهرشوهرم قبليكه عروسشون بشم گفت دختر من خيلي به داييش وابسته اس بهترين دوستشه 

ديگه تو ببين عكس دونفره اتليه اي عروس دومادي باهم دارن 

ببين من چي كشيدم كه خود فاميلشون ميگفتن اينكارا چيه 

خود خواهرشوهرم ميگفت تو هوو دخترمي برو يكم شوهرتم تنها بذار بذار با دختر من برن بيرون و .... فرض كن به دختري ميگفتن كه تازه عقد كرده الان وقت اشناييشه و .... 

لباس عروس و اتليه ام اينا بايد به سليقه دختر خواهرشوهرم ميبود اصلا يك چيزي ميگم يك چيزي ميشنوي 

زياد دارم خاطره ولي خب فقط صبر صبر صبر صبر صبر 

به نظر من باهر كس بايد مثل خودش رفتار كرد.

دقيقا مثل خواهر شوهر منه

ببين شوهرت ميدونه اون مشكل داره 

ولي نميتونه واضح اعتراف كنه

ميخوام يه اعتراف كنم من وقتى زن داداش بزرگم عروسمون شد خواهر خودم هم تازه عروس شده بود و رفته بود يه شهر ديگه من خيلى با زن داداشم راحت بودم زيادى و فكر ميكردم مثل خواهرمه اون بنده خدا خيلى خانم بود كه منو تحمل ميكرد الان كه به كاران فكر ميكنم ميخوام ازش معذرا بخوام 😔

واي چجوري تحمل كردي؟

الان رابطشون چطوره؟

دختره مجرده هنوز؟

بايد زمان بگذره

فقط از من به تو نصيحت

مال من از تو شديدتر بود

اولين اقدامش نيومدن به نامزديمون بود 

بعدم عقدمون

كلا هم وقتي ميرفتم خونشون پشتشو ميكرد و حتي سلامم نميداد

الان تنها كاري كه ميتوني بكني اينه كه به هيچ وجه تحويلش نگيري

بدتر از خودش

خودتو شاد نشون بدي و بگو بخند كني باهمه

به شوهرت گلايه نكني

با شوهرت خيلي جلوش خوب باش

اينا به شدت آزارش ميده

اره ميدونم بابا

بمن ميگفتن ببخشيد از بچگي هيچي بهش نگفتيم الانم نميتونيم بگيمقهر ميكنه چاقو برميداره به خودش اسيب بزنه

يبار كه ديگه خيلي كار بدي كرد و من حالم بد شد و فقط گريه ميكردم چيزيم نگفتم ازم دقاع كنين هيچوقت نميگفتم ولي خانواده شوهرم خودشون خواستن يكاري كنن يك جلسه گذاشتن دختره هم امد  با مادرش و ديگه بيين من تو اتاق بودم اين هرچي از دهنش دراومد به من گفت ديگه مامانش كه هيچي ميگفت بذارين دخترم از جاي ديگه عصباني بذارين خالي بشه اشكال نداره حتي بعدشم بمن گفت دخترم از جاي ديگه عصباني بود حالا وقتي ميبيني يكي خيلي حالش بده بذار هرچي دلش ميخواد بهت بگه چي ميشه مگه خالا من چيزي نگفته بودم فقط خالم بد شده بود شوهرم منو اورد خونه مامانش اينا بعدم خب همه فهميده بودن

ولي خواهرشىوهرم و دخترش نميدونستن من چيزي نگفتم خودشون فهميدن از حال بد من فهميدن 

ديگه بماند دختره بعد ديد نه ايندفعه حرفش خريدار نداره خودشو زد به مريضي و غش ببين رفتيم بيمارستان دكتره ميخندين ميگفت چيزيش نيست الكيه:))))

خيلى باهم خوب بوديم بيرون ميرفتيم خيلى خوب بوديم اما من بعضى وقتا از سر  بأذى خودمونى بودن يه حرفايى ميزنم الان واقعا پشيمونم 😔