بیاین اعتراف کنید😁 صفحه 4 | تبادل نظر نی نی سایت

مدیر

عضویت: 1397/12/08

تعداد پست: 829

از سوتی هایی که دادید و خاطره شده بگید😁😁😁

یدفعه تلفن زنگ خورد،داداشم برداشت،بعد صدام کرد گفت بیا تو رو کارداره.منم تو عالم خودم بودم جای اینکه بگم سلام،گفتم بسم الله الرحمن الرحیم😅😅😅😅😅😅😅

و یه بارم تو بستنی فروشی بودیم😅 پسرم خیلی طول داد بستنیشو بخوره بهش گفتم عزیزم زود بخور سرد میشه وقتی به خودم اومدم دیدم بستنی فروشی رو هواست😁😁

حالـــــــم خوش نیست😞مثل مغروری که تو جمع زیر گریه میزنه....!!!!

1398/02/02

00:11

9 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

ابربهار8696

عضویت: 1397/10/20

تعداد پست: 1150

داداشم کنارم بود بش گفتم پاشو برو حموم هاپولی شدی

میخواستم بگم هپلی شدی

تا کلی وقت میگفت چرکی هاپولی کردم آجی😂😂😂😂

1398/02/02

00:24

2 نفر لایک کرده اند ...

نازگل3

عضویت: 1396/11/07

تعداد پست: 5726

جاااااان😆

فک کن ب مداح جماعت بگی جان😂😂😂😂😅

1398/02/02

00:25

2 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

موچتري

عضویت: 1397/11/10

تعداد پست: 869

ي بار دوران اشنايي و دوستي رفتم خونه پدرشوهرم اينا.وقتي داشتم برميگشتم خيلي شيك و مجلسي رو ب مادرشوهرم كردم گفتم منك امروز تشريف اوردم حالا نوبت شماس ك خدمت برسين!!!مادرشوهرم ي مكثي كرد گفت حتما!واي شوهرم سرخ شد منم اصلا متوجه نشدم بعدش شوهرم واسم توضيح داد.

فقط يه نشونه .....يه معجزه......💔

1398/02/02

00:25

4 نفر لایک کرده اند ...

ریحانه۳۴

عضویت: 1396/10/20

تعداد پست: 4352

با دوستم رفتیم بازار مشغول هر و کر بودیم که محکم خوردم به یه اقا کلی معذرت خواهی کردم دیدم طرف عکس العمل نشون نمیده دوستم پخش زمین میخنده با دقت نگاه کردم دیدم مانکن دم مغازه است😰😰😰 یه پاساژ رو هوا بود😩😩

خدایا عاشقان را با غم عشق اشنا کن ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن

1398/02/02

00:27

4 نفر لایک کرده اند ...