بیاین تعریف کنین
من ندارم خدا رحمتش کنه❤❤
مادر شوهر لا موجود
ولی زن باباش خوب میسوزونه
نه هیچ وقت دلم نمیاد
آره..ولی نمیدونم بعدش چرا انقدر ناراحت میشم میرم باهاش میخندم از دلش درآرم
ندارم خدا رحمتش کنه
جواب ندادم ولی تو تولدش کادو نگرفتم
شوهرم یه دسته گل معمولی گرفت چون زیاد پول نداشتیم حتی گل خوب هم بخریم
تبریک هم نگفتم بهش
نگاهمم خیلی نگاه داغونی بود بهش
مادرشوهر من انقدر ماهه که نگووو ...کاش منم مثل مادرشوهرم بشم بعدها واسه عروسم به خدا
من قبل ازدواج خونمونو تازه گرفته بودیم داشتیم درستش میکردیم برا عروسی و اینا یهو چند روز بعد رفتم قرار بود دستگیره ها رو عوض کنیم رفتم دیدم همه رو ب سلیقه ی خوذش خریده
هیچوقت خونواده شوهرمو نمیبخشم شاید هیچکدوم ازین تیکه ها یا کارایی که شما میگینو نکرده باشن چون خیلییییی سیاست داشتن و کارشونو بلدن
ولی با رفتارشون یکاری کردن داریم جدا میشیم
تروخدا واسه آرامشمون دعا کنید😔
منم فرداش رفتم با شوهرم عوضشون کردم بعد ک خبردار شده بود ب من گفت برا چی عوضشون کردی بدون اجازه منم گفتم اونجا خونه س منه هرجور بخوام درستش میکنم لال شد
تازه عروسی کرده بودیم ماشینمون کلا دست اینا بود جوری ک ما میرفتیم میگفتیم اگه ماشینو لازم ندارین ببریمش
بعد یه روز پدرشوهرم هی داشت میگفت فلان چیزو برا ماشین خریدم فلان خرجو واسش کردم،مادرشوهرم هی میگفت گوش میدی؟گوش کنا
منم دیگه حرصم گرفته بود گفتم باباهای مردم برا بچشون ماشین میخرن میندازن زیرپاشون اینکه...
دایی شوهرمم اونجا بود مادرشوهرمم قرمز شد بنفش شد دیگه جوابی نداشت بده
پدرشوهرم بش گفت آخه چرا میپری تو حرف من
هنوز به اون حد نرسیدم که خودمو بی ارزش کنم
جواب ابلهان خاموشیست
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
