من یه خواهر دارم که ۲سال ازم کوچیکتره واقعا جونمم واسش میدادم.ولی از وقتی ازدواج کردم دشمنم شددوران عقدم انقدر حرصم داد ۶ کیلو تو ۳ ماه کم کردم همش جلوی شوهرم آبرومو میبرد مثلا شوهرم میومد خونمون پشتشو میکرد یا سلام نمیکرد بهش یا جلوی شوهرم بهم چرتو پرت میگفت انقدر عذاب داد تا کامل از زندگیم حذفش کردم الان نزدیک یک ساله باهاش حرف نمیزنم چون اینطوری کمتر اذیتم میکنه آخرین بار باهاش دعوام شد زنگ زد به شوهرم گفت زنت سالم نبوده اونطوری که در موردش فکر میکنی نبوده پیشینه ی بدی داشته و هفته ی بعدشم ما رفتیم خونه ی مامانم با خواهر شوهرم سر یه چیز مسخره باهام شر کرد جلوی شوهرمو خواهر شوهرم منم کامل ازش دل کندم اینا خلاصشون بود خیلی عذابم داد.حالا چند روز پیش یه چیزی از دوستش شنیدم دارم روانی میشم.دوست ندارم حتی یه بار دیگم ببینمش.