من یه خواهر دارم که ۲سال ازم کوچیکتره واقعا جونمم واسش میدادم.ولی از وقتی ازدواج کردم دشمنم شددوران عقدم انقدر حرصم داد ۶ کیلو تو ۳ ماه کم کردم همش جلوی شوهرم آبرومو میبرد مثلا شوهرم میومد خونمون پشتشو میکرد یا سلام نمیکرد بهش یا جلوی شوهرم بهم چرتو پرت میگفت انقدر عذاب داد تا کامل از زندگیم حذفش کردم الان نزدیک یک ساله باهاش حرف نمیزنم چون اینطوری کمتر اذیتم میکنه آخرین بار باهاش دعوام شد زنگ زد به شوهرم گفت زنت سالم نبوده اونطوری که در موردش فکر میکنی نبوده پیشینه ی بدی داشته و هفته ی بعدشم ما رفتیم خونه ی مامانم با خواهر شوهرم سر یه چیز مسخره باهام شر کرد جلوی شوهرمو خواهر شوهرم منم کامل ازش دل کندم اینا خلاصشون بود خیلی عذابم داد.حالا چند روز پیش یه چیزی از دوستش شنیدم دارم روانی میشم.دوست ندارم حتی یه بار دیگم ببینمش.
“یا امام رضـــــــــــا” اگر بناست که لطف کسی به ما برسد …. .خدا کند فقط از جانب شما برسد….نخواه منت بیگانه بر سرم باشد….. .خوش است خیر همیشه ازآشنا برسد… . 💚😍زیر پوست من یک دنیا در جریان است😍💚
دوستش میگفت اوضاش خیلی بد شده با هر پسری دوست میشه میره رابطه برقرار میکنه با مرد زن دارو پسرو ..... دختریشم از دست داده خیلی حالم بده دلم به حال مامان بابام میسوزه آدمای پاکو بی گناه دخترشون همه جوره داره اذیتشون میکنه فحششون میده مامانم اینا زورشون نمیرسه یاد بچگیامون میفتم بغض گلومو میگیره