منو شوهرم اختلاف زیادی داشتیم سره رفیق بازیاشو خیانتاش چندماهه نسبت بهم بی تفاوتیم نه زنگ میزنیم نه حرف میزنیم صبح میره دوسه نصفه شب میاد یه پسره دوساله دارم همیشه با پسرم تنهاییم ولی حس میکنم یه روز خسته میشم از این زندگی شرایطه طلاق هم ندارم کسی هست مثل من
وای چجوری تحمل میکنی؟؟؟؟؟
😢
ای بابا
اینطوری ی که نمیشه سعی کردی رابطتون رو درست کنی؟
بابا چرا
دو تا بزرگتر مثل بابا و مامان اون و خودت یا یکی که ازش حرف شنوی داره رو نمیاری باهاش صحبت کنه تا درست بشه
مشاور هم میتونه کمک کننده باشه
اگه اینجوریه طلاق بهترین گزینه ای.هرچی باشه ازاین جهنم بهتره.مهریه ات روتمام کمال بگیر یه زندگی مستقل شروع کن.خدانگدره ازهمچین مردهایی.به همسرشون رحم نمیکنن به بچه هاشون رحم کنن
چرا شرايطشو ندازي؟
تا نصف شب سر كاره يا با رفيقاشع؟؟
اینجوری ک افسرده میشیو لذتی از زندگیت نمیبری...پیر بشی پشیمون میشی از اینکه با این ادم موندی زندگی عاشقانه داشتنو تجربه نکردی
بنظرم هرچی شوهرت ایراد داشته باشه شمام رفتارت باهاش خوب نبود کار به اینجا کشید
دقیقا شرایطم مثله شماس فقط مطمئن نیستم خیانت میکنه یا ولی دیگه تصمیممو گرفتم ک جداشم الانم خونه پدرمم
تا جایی ک راه داره سعی کن زندگیتو درس کنی اگرم واقعا ب هر دری زدی نشد طلاق
ی کاری کن محیط خونه برای هردوتون جذاب بشه محیط ارامشو اسایشتون باشه
من عين چغندره هروقت نياز داره مهربونو خوبه بعدش از خونه فراريه هر بهونه اي بتونه جور ميكنه تو خونه نمونه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
