شماها از بطن رابطه و زندگیه من خبر ندارین نه بخاطر آینده و پشتوانه بخاطر خیلی چیزای دیگه که قابل گفتن نیست نمیتونم جدا شم
صلاحم موندن تو این زندگیه نکبت باره
میخام برام مهم نباشه خسته شدم از بس اینستا و واتساپ و ماشینو و خونه رو چک کردم هربار به یه چیزی رسیدم که نباااااید
آزارم میده با این که ازش متنفرم
اول حالم از طرفش بهم میخورد و نفرینش میکردم بعد دیدم مقصر شوهرمه این نباشه یکی دیگه چیز که زیاده زن.... شوهرم مقصره
انگار بیماری داره دلش میخاد همه زنا جلب کنه سمت خودش میخاد همه تو حسرت باشن اززززش متنفرم