از سر شب اومده یه جواب سلام درست نداده هر چی سر کارش پیش میاد سر من خالی میکنه.
خودم خسته واسه آقا شام درست کردم دیدم گرسنشه خستس واسش چند بار لقمه درست کردم که آقا از جاش بلند نشه قلیون واسش درست کردم گفتم بزار سرحال شه.نیم ساعت پیش گفتم شام بخوریم گفت یه قلیون دیگه بزارم بکشم گفتم تنباکو نداریم دیدم حسو حال نداره رفتم خریدم اومدم بالا با مادرش بحثش شده زنگ خونرو زدم یهو داد زده خب کیلیدو ببر بعد گفت این چه تنباکوییه گرفتی فلان مارکو میگرفتی گفتم خب دو تا مغازه رفتم نداشت گفت عقلتو کار مینداختی میرفتی از فلان مغازه میگرفتی منم گفتم جای دست درد نکنس لباسم مناسب نبود تا اونجا برم ناراحتی بازش نکن.بعد لباس پوشید که خودش بره گفتم وایسا کارتو ببر درو محکم بست رفت هی بیشعور تو حرفاش میگه عقلتو کار بنداز رفته پایین زنگ زده گفت اینو از کدوم مغازه گرفتی گفتم کارتو میبردی یه وقت پس نمیگرفت یدونه دیگه میخریدی داد زد خب چرا بالا نگفتی بعد گفت خاک تو سرت.حالم ازش بهم میخوره.هر کاری واسش کنی نمک نشناسه با مادرش بحثش شده سر کارش به مشکل خورده سر من خالی میکنه