مادر شوهرم خیلی زن بی حیا و بی منطقیه 3 روز پیش با شوهرش دعواش شد( اینم بگم مادر شوهرم زن عموم) دعواشونم سر این بوده بوده که چرا ماشین نبود من دیر رفتم دکتر رفته منم از همه جا بی خبر خونه مامانم اینا بودم عید نرفته بودم مسافرت بودم خلاصه انگار اینا داشتن وسط خیابون دعوا میکردن قرصاشو ریخته تو جوب دفترچه و ازمایشو پاره کرده حالا اینا هیچی خب فامیلیه منو شوهرم و پدر شوهرم یکیه دیگه پدر شوهرم عموم میشه مادر شوهرمم کم میاره جد و اباد عموم و فحش میکشه اونم ک ماشالا بی غیرتیو ب حد رسونده منم دیگه 5 سال عادت کردم اولا اعتراض میکردم دیدم بی حیاتر از این حرفاس تو این دعوام شوهرم بوده بعد انتر خانم برگشته نمیدونم چی گفته شوهرمم بهش توپیده ک واس چی با یکی دیگه دعوا داری زن منو میگی پدر زنمو میگی ب خودش بگو اینم اتیشی شده ک چرا طرفداری کرده با شوهر منم دعو گرفته هر چی دهنش اومده گفته شبم شوهرم اومد دنبالم دیدم خانم داره ب گوشیم زنگ میزنه ج دادم گفت اینجوری اونجوری گفتم خب چرا توهین میکنی حتما ی چیز سنگین بار من کردی ک طرفداری کرده گفت خوب کردم بازم میگم ب شوهرت و تو چ ربطی داره گفتم یعنی چی پشت سر فحش میدی کسیم چیزی نگه اون یکی پسرا و عروساشو زد تو سرم یکم بحث کردیم اخر سر برگشت گفت فلانیا همشون خرن گوشیو قطع کرد بعد هر چی زنگ زدم جوابشو بدم ور نداشت منم دیگه زنگ نزدم نزدم اینم بگم کلا کارش دعوا داد و بیداد خیلیم گیره الانم عموم و بیرون کرده 2 شبم هست خونه ما و اون یکی جاریم میخوابه
خیلی ناراحتم ک الکی قاتیه دعوا شدم اصلا شوهرم از منم طرفداری نمی