شوهرم میگه بزار یه دوسه ماهی رد بشه میریم خونشون اخه خونشون دوره 500 کیلومتر فاصلست بهش بگو ولی راسش روم نمیشه با خودش میگه یه طلاروهم به من ندید یبار برای اینکه همین حلقه رو نفروشیم انگشتر خودشو دراورد داد دست من من فروختمش خیلی خودمو میخورم چرا بهش گفتم هوووف برم خودمو یکم بزنم
بچه ها یه چیز دیگه من چندروزه سرگیجه و حالت تهوع گرفتم ممکنه حامله باشم کلا بدنم انگار هیچ قدرتی نداره دکترمممم بشدتتت میترسم برم نمیدونم چرا
دیگه اون پرید فاتحه شو بخون
اقا شوهر من نرج پدر مادرشو هم میده بعد النگوهامو میخواستم عوض کنم ۴تا النگو منو مادرش برداشت گفت شوهرت برات بخره اینو من برمیدارم پولشو شوهرت بهت بده.
پشیمون شزم نخواستم عوض کنم چون ضرر بود النگو هارو هم نمیاد اصلا یه وضعی شوهرمم روش نمیشدبگه.
تا اینکه باهم بحثمون شد قهر بودیم یه شب میخواستم برم عروسی داد شوهرم گفتت بهش بده
منم خیلی ساده ام گاهی این سادگیهای خودم منو بدجور تو منگنه میزارتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
