دختر خالم خیلی ناز و خوشگله، یه دختر و یه پسر داره هرکدوم 14و 9سال.راننده سرویس دخترشون نزدیک دوساله طلاق گرفته دوتا بچه هم داره، وضعشم بد نیست. همسایه روبه رو خونه دخترخالمه بعد از طلاق کمکم رابطش با دختر خالم زیاد کرد.تو یکی از رفت و آمدها شوهرش به دختر خالم گفته چه خوب میشد من فلانی رو صیغه میکردم😥دخترخالم خندیده فکر نمیکرده موضوع جدی باشه.بهمفت یه روز یهو بهم زنگ زده گفته سریع بیا خونمون منم رفتم دیدم برا دخترم تولد اونم از نوع لاکچری گرفته😕بازم دوزاریش نیفتاده که این زن داره برا زندگیش نقشه میکشه.
دلیلی نداشته پای یه زن مطلقه رو که نمیشناسه به خونش باز کنه و بی دلیل دلسوزی کنه براش و انقدر ساده لوح باشه که شوهرش به خودش اجازه بدت که بگه اینو میخوام صیغه کنم.همون موقه باید میزد تو دهن شوهره که این حرفو نزنه نه اینکه فکر کنه شوخیه و بخنده.چه دلیلی داره شوهر به زن بگه میخوام فلانیو صبغه کنم و بعد زنه بخنده؟! خودش مقصره
عزیزم نبند چشمتو رو واقعیت تا یه زن راصی نشه تو زنیه کسی بره هیچ مردی سست نمیشه.. مرد خصلتشه این پستیارو داره تو ذاتش منه زن باید حال یه زن دیگرو بفهمم پامو نزارم تو زندگیه یه زن دیگ
خلاصه دخترخالم به شوهرش مشکوک میشه اونم از زنگ هایی که بهش میشه و... دخترم میره به مامانش یه سری زنگهای اون زن همسایه رو نشون میده ببین مامان از صبح 9دفعه به بابا زنگ زده، اونم زنگ زده به مادرشوهرش اومده خونشون. کلی دعوا جنجال راه افتاده. زن همسایه قبل ازعید به دختر خالم گفته اینقدر به خونه زندگیت نرس به جا این خرجا بالا خونت یه خونه بساز من بیام بالاست بشینم میگفت خیلی جدی نگرفتم. راستی اون روزی که دعوا میشه کلی به گوشی شوهر دخترخالم زنگ زده که جواب نمیداده زنگ زده به دخترش بازم جواب نمیدادن دیگه مادرشوهرش گوشی و گرفته کلی فحش و بدوبیراه داده گوشی رو قطع کرده