اره یه دختر 4 ساله که دلیلمم بیشتر همونه که از جدایی میترسم
شوهرم یه ادم دمدمی مزاجه الان کار دولتی داره میخواد رها کنه بره دنبال شغل ازاد پشتوانشم همین خونمونه هیچی دیگه نداره خانوادش ده سال روزگارما سیاه کردند الان اومدیم یه شهر دیگه میگه برگردیم پیششون سر همین دعواها که با خانوادش داشتم و قهرهامون خیانتم بهم کرده و من احمق هنوز از طلاق میترسم
اینقدر دلم پر درده
کاش نی موردم
کاش سیاه بخت میشدم گیر این اوم نمیوفتادم
تموم قلبم درد میکنه
نمیدونم ازجونم چی میخاد
من وقتی دخترم ۳سالش بود جدا شدم یعنی اون منو نخواست طلاقم داد الان دخترم ۱۵ سالشه با بدبختی بزرگش کردم حتی به خاطرش کلفتی کردم الان که بزرگ شده عارش میاد که من مادرشم باهام تا سرکوچه نمیاد پشیمونم چرا ندادمش به باباش.
بهترین کار اینه ازدواج کنی. هیچکس جای عشق و همسرو پر نمیکنه. به فکر یه ازدواج ایده ال باش به معیارات فک کن مورد خوبم به موقش پیدا میشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
