عمه شوهزم ودخترش ومادرشوهرم ودخترش خونم بودن بعد پسرم یه کاری کردکه باهاش دعوا کردم اونم اومددست بالا کردکه بزنه توصورتم بعدمادرشوهرم وخواهرشوهرم خندیدن وبه مسخره گفتن هان چیزی که عوض داره گله نداره من خیلی به دلم آمدوناراحت شدم انگار به بچه ام پشت دادن که خوبه مادرتوبزنی