بادوست دوران راهنماییم قرارگذاشتم ک ازون موقع ندیده بودمش!رفتیم کافه از4بعدازظهرتاده شب!فقط گفتیم وخندیدیم!یادعشقای اونموقع یه گروه 5نفره بودیم که مدرسه روبه اتیش کشیده بودیم!ازدواج کرده بودو7ماهه باشوهرش قهرن وترکش کرده،ناراحت شدم براش،بعدم رفتیم خیابون قدم زدیم اون موقع شب!ساعت10:30به شوهرم زنگ زدم خیابونم بیادنبالم،کلی دعوام کردتااین موقع شب توخیابون چیکارمیکنی؟گفتم ماکه قهریم باهم دیگ چیکارب رفت وامدمن داری