من ۸ سالی میشه که ازدواج کردم زندگی خیلی سختی داشتم یه دختر بدبختی بودم که عقده همه چیز تو دلم بود با خنده غریبه بودم ولی با درد هام خو گرفته بودم چون خوشبختی رو نمی فهمیدم به تحمل بدبختی هام عادت کرده بودم تا شوهرم اومد تو زندگیم نه که بگم یه شاهزاده پولدار بود با اسب سفید اومد منو به کاخ ارزوهام برد نه برعکس یه راننده آژانس معمولی فقط یه روزی کل زندگیم رو اینجا میگم براتون اما الان همین قدر بگم که ترس از دست دادنش داره ذره ذره آبم میکنه میگن هرچی رو بیشتر دوست داری روزگار ازت می گیرش میگن عمر خوشبختی کوتاهه می ترسم خدا ازم بگیرش نمیگم هیچ وقت دعوا نداشتیم اتفاقا خیلی مشکلات داشتیم قهر و دعوا زیاد بوده یه جایی دیگه تصمیم طلاق داشتم ولی نزاشت آدمی که بگم روزی هزار بار پیام میده و قربون صدقه ام میره اتفاقا اصلا رمانتیک بازی بلد نیست و خیلی هم رفتارش خشک جدی ولی بدون این که به زبون بیاره با رفتارش همیشه عشق رو ثابت کرده می ترسم از دستش بدم می ترسم خدا باز چشم دیدن خوشبختی منو نداشته باشه ساعت ها می شینم وقتی خوابه نفس کشیدنش رو نگاه میکنم و میگم خدایا نفس منو قطع کن ولی اونو نه همیشه می ترسم تصادف کنه نمی دونم چه دعایی برای محافظت ازش بخونم اگه خدا ازم بگیرش عرش خدا رو به لرزه در میارم دو تا بچه ام حاضرم بزارم تو قبر ولی شوهرم یک تار از موهاش کم نشه مادر بدی نیستم فقط شوهرم خیلی خیلی از سرم زیاده
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
كى گفته هر كيو دوست داشته باشى خدا ازت مى گيرتش؟؟؟؟ ملت ايران دنبال حرف و داستانن ، اصن همچين چيزى نيست ، خدا وقتى خودش مى گه همديگرو دوست داشته باشين به هم محبت كنين به نظرت همچين خداى مهربونى خوشش مياد بندشو آزار بده؟ اين چه حرفيه