دقیقا مشکل منم همینه و اینجا نمیشه همه چیزو گفت منم مثل شما زن داداشمو دوست داشتم.وقتی به طرفت خیلی محبت میکنی بالاخره توقع محبت داری.اگرچه اینجا جو همیشه به نفع عروسه و حرف زدن بی فایدس.
اما من‌بخودم قول دادم‌‌فقط در حد سلام‌احوالپرسی با زنداداشم باشم.محبت زیاد نکنم که بعدا دلم بشکنه.
بزار بعدا بیان تاپیک بزنن خواهر شوهرم‌چقدر خودشو میگیره😉
منم اون اوایل ذوق داشتم واسه عروسیشون سنگ تموم گذاشتم همه کار واسشون کردیم ولی نمیدونستیم جوابِ خوبی های ما بیشتر دادنه !!! بعد جالب اینجاس چیزایی که بهشون دادیم واسشون کوچکترین ارزشی نداره !!! حالا بماند که خودشون یک دهم اون چیز رو هم نمیتونستن تهیه کنن
آره دقیقا، من یه بار دیگه هم اینجا گفتم ، موقع عقد داداشم مامانم خندید و کنار عروس به من گفت بیا اینم اون خواهری که میخواستی، من داشتم از ذوق میترکیدم و زنداداشم همون اول چپ چپ نگاه میکرد ،نمیدونم کجای این حرف مامانم بد بود که اون خوشش نیومد ، منم قرار بود مثل خواهرش باشم. خودش نخواست. خلایق هرچه لایق. ایششششش
[QUOTE=84294802]معلومه پدر مادر درست حسابی نداشته با این تربیتش این حجم از عقده اینا اخر تو حسادت خودشون جون مید
خیلی حسوده منکه جهاز میخریدم همه جا میگفت پولا شوهرمنه دارن براش جهاز میخرن به خاطر یه سرخ کن و یه چای ساز که بیشتر از اون داشتم😨
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
