ممنونتم عزیزدلم
ممنونت قربونت برم
من فدای اون دل پاک و زلالت بشم که مهربونی
کردی و تو دل شب واسه یه خواهر، پیش خدا
واسطه شدی.
مرسی عزیزکم. یاده یه داستان قشنگ افتادم
پسرک پشت مغازه کفش فروشی به کفشی که دوست
داشت نگاه میکرد، او قادر به خرید نبود
مردی که این صحنه رو میدید جلو رفت و دستشو
گذاشت رو شونه پسر کوچولو. بهش گفت به نظرت
کدوم شون از همه قشنگ تره
پسر با هیجان گفت اون یکی
مرد گفت پس بزن بریم شکارش کنیم
چند دقیقه بعد پسرک با نهایت خوشحالی به همراه
کفش هایی که دوست شون داشت، به همراه مرد مهربون
از مغازه خارج شد
وقت خدا حافظی، پسر کوچولو رو کرد به مرد و گفت
آقا یه سوال بکنم؟؟
مرد گفت بپرس عزیزم.
پسر با کنجکاوی پرسید، آقا شما خدا هستی؟
مرد گفت نه پسرم، من بنده خدا هستم.
پسرک گفت، آهان درست حدس زدم، احساس کردم
شمابا خدا نسبتی دارید.
دوست خوبم، مامان هدیه جان، هر وقت تو مسیر
زندگی، یکی دیگهاز خوبان خدا مثه شما سر راهم
قرار میگیره، تو دلم میگم خدایا شکر به درگاه باعظمتت
بابت این بنده های خوبت.
نازنین بنده هایی که باعث میشن درخت مهربونه
دوستی، هر روز بیشتر از قبل جوونه یه بخشندگی بده
عشق باشی مهربونم