مامانم هم گفته بود اونجا هم خونه اونه هم تو هر کس دوس داشت بیاد درم بازه به روش بعد این گفته بود نه من یکی یدونه هستم شما باید منو تحویل بگیرید واینا مامانم هم گفته بود هر دو تون یکی یدونه هستین من یه دحتر دارم یه عروس بیشتر که نیستین
خب
بعد مامانم گفته بود اگه نمیخوای بیای ظهر خونه ما پس مغازه هم نیا بابات رو اذیت نده که هی بخواد بیاد دنبال تو اینم بعد ظهر اومده بود پشتش رو کرده بود به مامانم دفتر حسابرسی رو از مغازه برداشتع بود با بی احترامی رفته بود
خب مامانت بد گفته دیگه یعنی چی یه عروس بیشتر نیستی
منم چندتا پیام دادم بهش که کلیت این بود که احترام ادم باید دست خودش باشه از اون روز قهر بود تا الان امشبم اینطوری کرد
منظور زنداداشم این بوده که من تک عروسم باید لوسم کنید مامانم هم گفته بود هر دوتون یه دونه هستین هم تو یه دونه عروسی هم دخترم یه دونه هستش
اره منظورش تعداد بوده نه شخصیت بچه ها سوتفاهم نشه
خب داداشت که طرف شمارو گرفته دیگه بیخیال اون الان بیشتر در عذابه
به نظرتون من مقصرم خیلی دلم گرفته به خدا من که اینقدر مغرورم رفتم خونش گفتم بذار دم عیدی دلخوری نباشه
به مامان و بابام خیلی بی احترامی کرد همه ی همسایه ها ریختن بیرون
داداشت چی میگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
6 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
