"چنان روزیرسان، روزی رساند
که صد عاقل از آن حیران بماند"
سلام و صبح بخیر
دیروز من😊
🍁ساعت شش و نیم از خواب بیدار شدم و بعد از انجام روتین پوستی صبحانه همسرم رو آماده کردم و راهی محل کارشون شدن.
🍁آبچکون رو خلوت کردم و آشپزخونه رو هم مرتب کردم.
🍁سه تا از کابینتها رو ریختم بیرون و دستمال کشی کردم،مابقی رو فقط درهاشون رو دستمال کشیدم.
🍁پسرم بیدار شد،دست و روشو شستم و مسواکشو زدم.
🍁بندرخت رو خالی کردم و لباسها تا شدن و رفتن سرجای خودشون.
🍁لباسشویی یک دور لباس شست و پهنشون کردم.
🍁سرویس ایرانی و فرنگی ،حمام و روشویی و شیر آلات همگی با پودر لباسشویی شسته شدن.
🍁سطلهای زباله خالی و شسته شدن.
🍁دخترم هم بیدار شد،دست و روشو شستم و مسواکشو زدم و باهم نشستیم به خوردن صبحانه.
🍁تخت ها و رو تختیها مرتب شدن.
🍁هال و پذیرایی مرتب شد.
🍁نهار رو سپردم جناب همسر از بیرون بگیره.
🍁چندتا پیراهن از همسرم نیاز به اتو داشت که انجام شد و رفتن سرجاشون.
🍁بچه هامو بردم حمام و دوش گرفتن.
🍁همسرم اومدن و نهار خوردیم و جمع کردم.
🍁همسرم رفتن کتابخونه و من تصمیم داشتم برای شب هم مامانم هم همسرمو تولدشون یادآوری کنم(بخاطر ایام فاطمیه جشن نگرفتم).
🍁ظرفهای نهار رو شستم و سینک رو خشک کردم.
🍁آشپزخونه مرتب شد.
🍁پسرمو خوابوندم تا راحت به کارهام برسم.
🍁آشپزخونه و هال رو جارو و سپس طی کشیدم.
🍁آبچکون رو خالی کردم .
🍁یکم خرید داشتم و رفتم بیرون انجامشون دادم.
🍁کیک سیب درست کردم و برای شام هم ته چین درست کردم،پاپ کرن درست کردم،انار دون کردن و ژله هم که پایه ثابت تولدهامونه.
🍁با بابام هماهنگ کردم که با مامانم و همسرم بیان خونمون و خلاصه کلی سوپرایز شدن.
🍁سالاد رو مامانم درست کردن و شام خوردیم.
🍁ظرفها رو با مامانم چیدیم ماشین و بزرگها رو مامانم شستن.
🍁آنا جون مامانمو نگه داشت و نزاشت برن و مامانم موندن.
🍁روتینمو انجام دادم و ساعت ۱۲ خاموشی زدیم.