وقتی رسیدیم تو خونه یه زن اومد از تو اتاق بیرون مانتوشو پوشید رفت همیشه تو دلم میگم چقد پست بوده اون که زن هم بود دهن منو گرفته بودن دو تایی افتاده بودن رو من منم سعی میکردم بزنمشون خیلی وحشتناک بود دوستم هم یه گوشه گریه میکرد
یکی از دوستام گفت که خونشون تو یه کوچه بن بست بوده گفت هر روز ساعت ۱۲ یه تریلی نارنجی تو کوچمون پارک میکرده و یهو رانندش غیب میشده گفت چندین روز همینجوری پیش میومد که یه روز باباش قایم میشه و نگاه میکنه ببینه چه خبره که یه دختر بچه لخت تو ماشین میبینه باباش شروع میکنه دادوبیداد و دخترو از ماشین میاره بیرون دختره کلاس دوم ابتدایی بوده میگه این مرده گفته باید هرروز با من بیای و اگه به بابات بگی سرتو میبرم .بعد به بابای دوستم گفته عمو لباسامو در میاره بعدش نمیدونم چیکار میکنه
یبار منو خواهرم کوچیک بودیم شاید8یا9ساله داشتیم تو کوچه بازی میکردیم. کوچمون بن بست بود یه اقایی ه ...
وای نگو منم ۱۴ ساله اینا بدم تو کوچه بن بست میرفتم خونه دوستم ک ی وانتی وایساد دم کوچه میومد جلو و زیپشو میداد پایین منم با همه قدرتم در خونه دوستمو میکوبیدم ولی مگه باز میکرد داشتم سکته میکردم فقط چن قدم مونده بود بهم برسه ک دوستم گفت کیه انگار دنیارو بهم دادن اونم رفت آشغال هنوزم یادم نرفته
درمان تبخال و عفونت های تناسلی ب صورت گیاهی همدانیای گل تشریف بیارین مکانی مورد اعتماد برای خرید انواع عرقیات دارویی و گیاهی اصل و با کیفیت به ما بپیوندید لینک کانال@araghiat_giyahii