سلام قبلن ۱۷ ساله بودم با دوس پسرم فرار کرده بودم سه روز درحد ازدواج چنبار اومدن خواستگاری خانواده ندادن خلاصه که الان ۵ سال از اون قضیه میگذره من مزدوجم شدم هعی میاد توو ذهنم هعی خوابشو میبینم کابوس لعنتی دس از سرم بر نمیداره حس بدی پیدا میکنم 😭😭
مطمئن باش اوناهم بخشیدن ، زندگی رو به خودت سخت نگیر اگه فراموش کنی خوشبخت تر میشی و اگه خوشبخت باشی اونا هم راضی ان ،وقتی خودت یادت بره دیگران هم به مرور فراموش میکنن
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.