بچه ها ما پارسال میخواستیم خونه بخریم ولی نشد با این وضع گرونی ها که یهویی پیش اومد <br>
الان یه طبقه خونه پدرشوهرم خالیه خیلی هم اصرار میکنه که بریم اونجا زندگی کنیم <br>
ولی شوهرم قبول نمیکنه <br>
چون من روز اول باهاش شرط کردم که خونه مستقل بگیریم <br>
الان نمیتونه زیر حرفش بزنه
<br>
ولی خودم دو دلم <br>
حساب کردیم اگه پول رهن این خونه رو پس بگیریم بذاریم بانک سودش رو بگیریم اجاره هم ندیم، با اون پولی که در ماه از درآمد شوهرم جمع میکنیم میتونیم در ماه 5تومن پس انداز کنیم<br>
اینجوری خیلی راحت تر میتونیم خونه بخریم
<br>
از خونواده شوهرم بگم مادرشوهر و خواهرشوهر ندارم <br>
پدرشوهرم زن داره ولی زنه حد خودشو میدونه در حد یه غریبه س هیچ توقع و انتظاری نداره <br>
اخلاق پدر شوهرمم خیلی خوبه خیلی هوامو داشته تا حالا فقط یه اخلاق بدی داره یه وقتایی یهویی میاد ناراحتیشو سر آدم خالی میکنه یکم غر میزنه و بعد از چندساعت میاد از دلت درمیاره<br>
به نظرتون چیکار کنم؟ می ارزه واسه صاحب خونه شدن چندسالی برم اونجا زندگی کنم؟ از طرفی یه بچه تو شکممه که دنیا بیاد هزار جور خرج داره واسمون
برو عب نداره ک
به پدرشوهر بگو اونجا رو بده رهن پولش رو بده شما یه واحد مستقل رهن کنی:)
اینجوری هم خدا رو داری هم خرما
ولی مطمینش کنین هر موقع پولش رو خواست اون مبلغ رهن رو برمیگردونین. منظورم اینه سفته بدین.
به نظرم با توجه به شرایط برید طبقه بالا مشکلی نیست ،به هر حال فوقش یه سال آدم به خودش سختی بده ،با این که در ظاهر من مشکل خاصی هم نمی بینم
باتوجه ب این چیزایی ک گفتی مشکلی نیست ک بری..بنظرمن برو دیدی نمیشه بیا بیرون...ولی فک نکنم نشه...ب پدرشوهرتم رو نده بیاد هی تو خونت تلپ شه سرتون چیزیو خالی کنه..برو انشالله چیزی نمیشه و خونه میخرین
البته به خودتم بستگی داره که اونجا رفتی چه جور مدیریت کنی رفت و آمد ها رو
عزیزم همه چیز بستگی به اخلاق طرفین و بیشتر از اون مدیریت رفت و امد از طرف همسرتون رو داره. اینطور که گفتین کهبخاطر شرط شما راضی نیست بنظر من بعنی میتونید از پس سختی های زندگی کنار خانواده بر بیاید.
بنظر من اول بشینید به سری قانونها که باید رعایت بشه بنویسید و با هم توافق کنید بعدش برید اونجا برای زندگی.
مثلا خانواده من و همسرم شهر دیگه ای هستن ما هم گاهی حرفش پیش میاد که بریم همون شهر زندگی کنیم اما همیشه به همسرم میگم اگه روزی بخایم بریم باید قوانین زندگیمونو مشخص کنیم و رفت و امد ها هم وقت و بی وقت نباشه. چون میدونم پدرش ادمیه که ممکنه یهو ساعت 3 ظهر زنگ درو بزنه و بیاد تو
شوهرمم خیلی اخلاقش نسبت به خونواده ش خشکه
از طرفی من اگه قبول کنم باید باباش خیلی اصرار کنه که بریم اونجا
از طرفی هم به کسی اجازه نمیده تو زندگیمون دخالت کنن یا منو اذیت کنن
اگر هم باهامون نساختن قبول کرده که دوباره جداشیم ازشون
من بودم با این شرایطی که گفتی با سر میرفتم چون همسرتم قبول کرده هیچ مشکلی نداره زندگی رو اینقدر سخت نگیر
حتما برو مطمين باش پشيمون نميشي ، زود هم خونه ميخري
