دوستم با یه مردی که از خودش ۱۸ سال بزرگتر بود ازوداج کرد اصلا دوسش نداشت با اصرار خانواده ازدواج کرد بعد از یه ۶ماه بچه دارشد دخترش که یک ساله شد با یکی از آشنا ها ارتباط دوستی برقرار کرد که اونم زن داشت وبچه باهم قرار گذاشتن که اون زنشو طلاق بده واینم طلاق بگیره خلاصه ۳سال باهم بودن که بعدش دوستم طلاق گرفت حضانت دخترشو داد به شوهرش فقط هفته ای یه روز میتونست ببینه بعدش مرده که با این بود هم زنشو طلاق داد وبچش وداد مادرش نگه داره باهم یه خونه گرفتن ورفتن سره زندگی همدیگرو دوست داشتن اما مرده اعتماد نداشت واجازه نمیداد خونه کسی بره خلاصه ۵ ماه گذشت که دوستم گفت نمیتونه دوری از بچشو تحمل کنه بیشتر از این بعدشم اون مرد و ول کرد وخواست برگرده سره زندگیش شوهره ثابقشم با وجود اینکه میدونست بهش خیانت شده گفت اگه عاقل بشه ودیگه تکرار نکنه قبولش میکنه .در حاله حاضر دوستم خیلی ۲ دوله از طرفی میگه نمیتونم از دخترم بگذرم ودوریشو تحمل کنم از طرفی میگه اون مردو خیلی دوست داره اما نمیتونه دو تاشونو باهم داشته باشه حالا به نظرتون چی عاقلانس که من نصیحتش کنم لطفا بی احترامی نکنید یا بحث و به جاهای د نکشونید فقط اگه نظر سازنده ای دارید بگید