لجبازی سر همچی

تا کی 32سالم شده همه ازم میپرسن حامله ای کی میشی البته خودم عاشق بچه ام ولی شوهرم خودش بچست

یبار گفتم من بمیرم فلان بهت میرسه خندید گفت منک بمیرم بدهیام بتو میرسه عین خیالشم نیس

یبار گفت همینک هست ناراحتی برو. فقط پشیمون نشیا. منم گفتم اخلاقمه اگ جون ب لب بشم برم دادگاه آبروم بره دیگ چرا بمونم یا برگردم میرم پشت سرمم نگاه نمیکنم. افاده ای میگ زن قبلیم میگفت موقع طلاق ب همه شیرینی میده ولی بعد یمدت  اومد منتمو کشید. گفتم این خط این نشون من مث اون نیستم. 

هیچی نداره. ماهی 600قسط وام داره واس وسایل ازمایشگاهش. همونارو حراج مبکنم ب خود جاییک ازش وامو گرفته. حتی مالی نداره مهریه مو بگیرم 

این گفت چون بلندپرواز بود هی میگفت گازرومیزی میخام یخچال ساید میخام گفت چنبار خریدم اخر خسته شدم گفت بدحجابم بوده. اول نبوده بعدا بدحجاب شده. خب من این چیزارو نداشتم فک کردم باهم خوسبخت میشیم الان فهمیدم هردوشون لجباز بودن شوهرم فقط اهل کار ه بیاد بخابه فقط کار خواب. مسولیت پذیر نیس. مشکلی پیش بیاد میگ بهم ربطی نداره. کارای خاله زنکیه. جلوی خودش و دادلش و شوهر خواهرجاریم. خواهرجاریم متلک انداخت بهم تیکه گفت شوهرم قبلش یبار دیگم تو جمع جاریم متلک گفته بود گفت هیچی نگو اونجاهم ازم دفاع نکرد.انگار ن انگار. آقا درشآنش نیس. خودمم ک دستور داده جواب ندم تا یوفت دعوانشه. سرهمین اخلافش انقد باهم بحثمون شده ک چرا جواب دادن واس خودش خوبه بمن ک میرسه ننگ و عاره؟ 

خودخوری میکنم نتیجه سکوتم این شده ک جاریم پرروتر شده رفته خواهرشوهرمو ک باهام خوب بود پرکرد. ازم سه سال کوچکتره زن داداش اخریه انقد بیتربیته