2777
2789
الان با اون دختره تو یه ساختمونی؟😕 شبا پیش اونه؟ عزیزم چه کشیدی

نه خدا رو شکر کارمون به اونجا نکشید 

 خدا جونم تا این لحظم ی تنبلِ سست اراده بودم باب میل خودم .یا رَب نظری کن همونی باشم که تو دوست داری. توفیق بده خدای مهربان.... خدایا غزه رو ببین ..سوریه رو ببین...مظلومای دنیا رو ببین...مضطریم خداجون ...خیلی مضطریم...اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری (س)《خدایا آخر و عاقبت ما را ختم بخیر کن».  «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ»  از ما استخوانهایی خواهند ماند که حسین علیه‌السلام را دوست دارد و روحی که آواره‌ی اوست..

به من گفت که یه گوهی خوردم که بعدش هر چی گوه بخام بخورم دیگه هیچ گوهی نمیتونم بخورم، منظورش اومدن به خواستگاری من بودش، منم تو دلم بهش میگم نوش جون عزیزم  

مادرم و پدرم ، بگید چطوری صداتون کنم که برگردید واقعا بهتون نیاز دارم!

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

الان جدا شدید؟

نه ..ولی دوتامونم خیلی سختی کشیدیم  ...من برا  تحمل واقعیت و سکوت و به رخ نکشیدن مدام خیانتش و سعی در فراموشی ... و اون به قول خودش ترک کردن و فراموشی مورفین و هروئینش !

وقت هایی میشد که  اونقدر دلم میسوخت به حال و روزش   می گفتم  بگم باشه قبول ولی طوری که کسی از خانوادهم نفهمه ... ولی مشاور بهم گفت که نمیتونم تحمل کنم .

وقتهایی هم نفرت عجیبی داشتم بهش ...

به طلاق خیلی روزها فکر میکردم تو خیالاتم تا تهش میرفتم ... ولی آخرش ... ته دلم نمیدونم دوست داشتن بود یا صرفا عادت ...و ترس از آوارگی بچه ها 

بخشیدن و فراموش کردن خیلی سخته و هنوز نتونستم ...


ولی الان یکی دو ماهی هست که برا آرامش خودم و زندگی مون  تصمیم گرفتم کلا فکر کنم که اصلا همچین اتفاقی نیافتاده .....

دیگه راه به راه ،مستقیم و یا کنایه یادآوری نمیکنم ...سرش نمی زنم که چیکار کردی و اسم اون عفریته رو نمیارم جلوش .... مدام نمی گم که خدا سر خواهرات و اون هرزه بیاره ... 

یا هر اذان مغرب که میشه با چشم گریان از خدا نمیخوام که یکی مقدس سر راه مریم مقدس بزاره که لحظه به لحظه های منو زندگی  کنه (هرچند از آبروش گذشتم ولی نبخشیدمش) 

سعی میکنم کاستی هام و کمبود هایی که برا همسر جان مهم بوده ، اصلاح کنم ...مهارت های زندگی زناشوییم ببرم بالا ..  پخته تر رفتار میکنم .

اونم خیلی تلاش میکنه ...خیلی رفتاراشو بهتر کرده 


بچه ها آدم وقتی پدر مادر میشه دیگه فقط مال خودش نیست که راحت بگه طلاق خلاص ... مسئوله مقابل بچه ها ...سرنوشتشون ...

این خواست برگردم زندگی و مدام اون محبوبه رو یاد آوری نکنم بهش منم سعی میکنم ... خدا به هممون کمک کنه ان شاءالله ... 

 

 خدا جونم تا این لحظم ی تنبلِ سست اراده بودم باب میل خودم .یا رَب نظری کن همونی باشم که تو دوست داری. توفیق بده خدای مهربان.... خدایا غزه رو ببین ..سوریه رو ببین...مظلومای دنیا رو ببین...مضطریم خداجون ...خیلی مضطریم...اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری (س)《خدایا آخر و عاقبت ما را ختم بخیر کن».  «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ»  از ما استخوانهایی خواهند ماند که حسین علیه‌السلام را دوست دارد و روحی که آواره‌ی اوست..

ن بابا دوستم نبودیم ک

دیروزم تو یه تاپیک بودی موقع زایمان شوهرتون چی گفت بهتون خیلی ناراحت شدم برات چرا بزور تورو مجبور کرد بعدم طلاقت داد چرا ازش شکایت نکردی چرا گذاشتی زندگیت نابود کنه

لایک نکن ممنون  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز