صبح: شوهر: صبح بخیر چایی دم کردی
من:سکوت
ظهر،چایی بعد ناهار میچسبه
من: سکوت
عصر یه چایی ردیف کن
من :سکوت😐
شب:چایی چی شد
من:😶
خوابم یا تو نی نی سایت ساعتای۱شب،عزیز برو یه چایی بیار
من: گارامب یه بالشتی چیزی میزنم میگم بگیر بکپ کشتی منو اااه با این چایی خوردنت نخور اینقد چایی میمیری
شوهر:تو اصلا منو دوس نداری چی خواستم مگه یه چایی
من:😒
من:برم خونه مامانم؟ شوهر:پس من چی تنهام میزاری؟من:خب تو هم بیا شوهر:هر روز هر روز خجالت میکشم بیام
شوهرم: جان شما رو بمیرم
من:مثل گربه نگاش میکنم
این هر روزه. خخخخ
شوهرم:دوستت دارم
من:من بیشتر
شوهرم:من بیشتر تر
من:من بیشتر تر تر
انقدر میگم اخر همدیگرو میزنیم کلی بعد میخندیم
کلا مثل دوتا بچه هستیم کنار هم😁😁😁😂😂😂
هر شب من : شام چی بپزم؟
هر شب شوهرم : قورمه سبزی
هر شب بساط همینه
شوهرم : میزنم تو دهنت پر خون بشه ها
من : یه بار زدی اینبارم بزن
همسر نهار آمادست بیام ببرم
من آره
همسر روغن بده اومدم
این دیالوگ هروزه ست
😊
من:غذاچی‌بپزم
شوهر:فرقی نداره
من:بریم خونه مامانم یا مامانت
شوهر:فرقی نداره
من:فلان چیزو بخرم
شوهر:فرقی نداره
کلا جواب همه سوالام همینه بعد جالبشم اینه ک اتفاقا فرق داره براش😐😐😐
چایی بذار،بیرون میخوای چیکار چی هس مگه،بریم خونه مامانم،حالت خوش نیس،حوصله ندارم
اینا حرفایی که شوهرم هرروز بلااستثنا میگه،اینارم نگه سرش تو گوشیه......جوری زده تو پرم که من زیاد حرف‌نمیزنم گوشه گیر و کم حرف شدم متاسفانه
دوست دارم
ما دیالگامون چندماه به چندماه تغییر میکنن...
.
.
ولی ژایه ثابتش اینه...
شوهرم....صدیق ..صدیق:تصمیم گرفتماز امروز تو رو------------------- صدا کنم(هرروز یه عنوان جدید میذاره...مدیونین عاشقانه فک کنین)
.
.
شب موقع خواب: نوبت توعه امشب ببوسی منو..نه امشب نوبت توعه (یکی میره سمت اون یکی که رزمایش بوس شبانگاهی شروع شه
