باهم هم حرف زدیم گف اخلاقای بدتو کنار بزار و اینا. گف الان نمیتونم با این اخلاقا زندگی کنم. وای خوب بشی امیدی هس.
حالا اصرارررررررر داره ک چندتا از وسایلی ک خریدم براش و بدم بهش ی جیزای بی ارزش. مث ادکلن یا ناخن گیر
دوستم میگ نکنه میخان روش دعا بگه مادرش یا کسی
هرجقدم بهش میگم اگ مطمعن شیم نمیتونبم زندگی کنبم بهت کلشو میدم میگ ن خالا