هفته ۳۷ بارداریم به عالمو آدم شک دارم حرص میخورم اعصابمخرابه انتظارم زیاده از همه افسرده شدم تورو خدا روحیه بدید ..دارمحس میکنم مامانم و شوهرم باهم ارتباط دارن دو روزه اومدیم مسافرت باهم امروط شوهرم پیش همه مامانمو کشیده یه طرف بهش حرف خصوصی بزنه منم نباید میرفتم هی با مامانم تو تگلرام میحرفید پاک میکرد خب من دخترشم زنشم چرا نباید بدونم با مامانم چی حرفیده مامانم میذاره جای پسرش یه بار پیشونیشو بوسیده بعد پیام داده کلی حرف که مامانم گف حرفایی که من خبر ندارم و مامانم خبر داره اعصابم داغونه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
این افکار خیانت همش زیر سر نی نی سایت من اصلا تو این باغا نبودم امروزبا شوهرم در مورد شکی که براپیش اومده بود صحبت کردیم اولش برام توضیح داد و قانع شدم بعدشم بهم گفت خاکتوسرت خیلی بدبختی که از این فکرا میکنی و من جه فکرهایی که نمیکردم و گفتم کاش زودتر از این میگفتم و اینقدر زندگی رو به کام خودمو شوهرم تلخ نمیکردم
شاید میخوان سوپرایزت کنن واسه زایمانت،من یه بار نزدیک به تولدم بود خواهرم همش با شوهرم چت میکرد من تو یه هفته داشتم دیوونه میشدم میفهمیدم از سمت خواهرم پیام اومده میرفتم گوشیه شوهرمو چک مبکردم میدیدم همه ی چتارو پاک کرده به جایی رسید میخواستم هر جفتشونو بکشم به فحش تا روز تولدم شد بعد فهمیدم میخواسن سوپرایزم کنن.حالا اون خواهرم بوده همسن شوهرم بود تو چطوری به مامان خود دلت میاد تهمت بزنی
شوهدم کافی نت داره چندوقت پیش واسه یه خانمی که مشتریش بود کار تایپی انجام میداد تا مهمونی جایی میومدیم خونه با استرس شروع میکرد به تایپای اون خانم و اگه دخترم اذیت میکردو نمیڋاشت سرش داد میداد من شنیده بودم از شوهدم که این خانم استاد دانشگاس و وقتی تلاش شوهرمو میدیدم در تحویل دادن کار این خانم حس بدی بهم دست میدا فکر میکردم این خانمو دوست داره البته ابنو بگم که سوهرم ادمیه قول بده فلان روز کارو تحویل بده هبچ تاخیری درس نمیکنه
خلاصه وقتی سر دختدم داد زد گفتم فردا تایپاشو تحویلس میدی