شیرین و فرهاد

نه اول شیرین خسرو عاشق هم شدن

بعد که خسرو شرط شیرین قبول نکرد شیرین بهش جواب رد داد

خسرو با مریم ازدواج کرد

بعد فرهاد و شیرین همو دیدن عاشق شدن

تو قصر خسرو بوده چون خسرو عاشقش بوده ولی زن داشته و نمیتونسته بااین ازدواج کنه، بعدا فرهاد میره واسش یه رود مانندی درست کنه که شیرگاو تازه مستقیم در دسنرسش باشه چون خیلی شیر دوس داشته شیرین خانوم و فرهاد شیرین رو میبینه و عاشقش میشه! ولی فک کنم شیرینم عاشق فرهاد شده چون زن خسرو که میمیره اونم میره پیشش و خودش رو میکشه یا از ناراحتی فرهاد دق میکنه! البته اگه چندتا داستانی که شنیده بودم رو قاطی نکرده باشم چون الان خیلی خوابم میاد و هنگم😊

تو نت بزن داستان خسرو شیرین به نثر روان

PDF داستانش هست

دانلود كن خيلی سنگین نیست زیاد نت نمیبره 

چه شبیه منه اگه اینجور باشه

نه گلم من داستان کاملش خوندم

خسرو و شیرین ازدواج میکنن

اول داستان شیرین و خسرو با دیدن عکس هم عاشق میشن

بعد همو میبیننا و شیرین شرط میزاره واسش و خسرو قبول نمیکنه

بعد شیرین جواب رد میده

خسرو میره با مریم ازدواج میکنه

بعد عشق شیرین فرهاد شروع میشه

که آخرش فرهاد با دسیسه خسرو میمیره

و شیرین با خسرو ازدواج میکنه باز

اونیکه اول عاشق خسرو شد 

معلم ادبیاتمون اینجوری تعریف کرده بود واسمون! 

شیرین هیچوقت نفهمید فرهاد عاشقش بوده خودشم عاشق خسرو شوهرش بود که بعدأ روی جنازه خسرو خودش رو کشت... توی شهر ما کرمانشاه روی کوه بیستون فرهاد تراش هست که میگن فرهاد کنده.... اما درواقع این افسانه اس قرار بوده اونجا کتیبه بزنن مثل طاق بستان که دیگه با حمله اعراب همونجور ماند... البته قصری که خسرو برای شیرین ساخت توی شهرستان قصرشیرین ما هست آثارش باقیه البته

دوستان دقت کنید که روایت شاهنامه و وحشی بافقی و نظامی اندکی فرق دارند . دعواتون نشه 😉

به هر حال در همه شون فرهاد یه ادم هنرمند و پاکدامن و یک عاشق تمام عیار بود . منم برا همین اسم پسرمو فرهاد گذاشتم . چون خودمونم پس از یک داستان عشقی پرفراز و نشیب به هم رسیدیم 😁 خواستیم نماد یه عشق اسطوره ای باشه اسم بچه مون .😍

اینکه اول منو خسرو عاشق هم شدیم بعد بنا به دلایلی تموم شد، یکسال بعد عاشق فرهاد شدم خیلی بیشتر از علاقه ای که به خسرو داشتم. ولی خسرو اومد و گفت میدونم با فرهادی ( نمیدونم چطوری کنترل میکرد منو چون دو تا شهر دور از هم بودیم) و باید تموم کنی باهاش و با خودم باشی من نمی تونم تو رو کنار کسی دیگه ببینم، گاهی با تهدید می گفت و گاهی با التماس. ولی تهدیدش برای تموم کردن با فرهاد جدی بود و چون آتو داشتیم دستش مجبور شدیم کنار بکشیم. ولی دلم همچنان با فرهاد

من هر کار کردم نشد پی دی اف برستم عمینجا نمیدونم چرا

من داستانمو از نظامی خوندم