یه بار تو یه مسیری تو قطار با یه خانومی هم صحبت شدم... حدود سه ساعت داشتیم با هم حرف میزدیم... بعد شماره مو گرفت گفت بهت زنگ میزنم بازم همو ببینیم....
بعد ازچند روز زنگ زد شماره خونه مونو گرفت گفت من ازت خوشم اومده برا پسرم بیاییم خواستگاری ..
دیگه تو رودر بایستی دادم....
بعد از چند روز زنگ زد گفت پسرم گفته اختلاف سنیمون زیاده....
یه داداش دارم از پسرم کوچیک تره برا اون بیاییم....
دوبباره زنگ زد گفت داداشم هنوز راضی به ازدواج نیست...
چند هفته بعد زنگ زد گفت پسر جاریم...
دوباره گفت نه پسر فلانی ام هست....
دیگه یه بار گفتم خواهش میکنم ول کن.. مگه ماموریت داری برای من شوهر پیدا کنی😂😂😂😂😂