دست پسرخواهرشوهرم الهه(اسم مستعار)شکسته بود پریروز رفتیم خونشون که ببینیمش پسرم یه ماشین اسباب بازی دید که مال همین پسرخواهرشوهرم بود(۱۲ سالشه)گیرداد که بدین بازی کنم پسرخواهرشوهرمم گفت زندایی نمیدم اونو میشکنه من اونو دوسدارم منم گفتم زندایی قربونت بره این بچه س الان بهش ندیم دوساعت جیغ میزنه من بهت قول میدم خرابش نکنه اونم قبول کرد و داد منم یه دستمال دادم دست بچه م گفت تمیزش کن که خرابش نکنه خلاصه اونروز به خوبی وخوشی گذشت