2777
2789
عنوان

دعوای صاحبخونه و زنش

1283 بازدید | 116 پست

یعنی امروز سکته کردما.بعد عمری اومدم عین ادم با لباس راحت دو دونه پرتقال بخورم خودمو پهن کردم وسط خونه .که یهو انگاری یه چیز غول پیکر بخوره به در خونمون.(دوطبقه ایم همکف ماییم راه مشترکه)

یهو در باز شد زن صاحبخونه افتاد تو خونه منم با جیغ پریدم تو اتاق هیچی نبود یه حوله حموم برداشتم انداختم رو سرم.حالا صاحبخونه با شلنگ افتاده دنبال زنش .تمام ملت جمع شدن تو کوچه .یجوری میزد زنشو که من گریم گرفته بود.لعنتی وحشی.کصافط اگه حامله بودم بچم میفتاد.جالبه در قفلم بود .کصافططططط

عجب صبری خدا دارد...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792