بابام همیشه سعی میکنه بین بچه هاش فرق نذاره مثلا من تواین سرما رفتم بالا پشت بودم انتنو درست کنم اومدم میپرسم درست شد دستشو میکشه روی سر داداشم میگه اره پسرم
پیرزنی رادیدم که خمیده وبا پاهای بازراه میرفت گفتم مادرخدابدنده گفت مادرجان خدابدنداده خودم بددادم😅
دوستان دوستانه بتون میگم، صرف داشتن یه قیافه خوب عاشق کسی نشید، با کسی ازدواج کنید که اگه به هر علتی زیباییشو از دست داد، انگیزه واسه ادامه اون زندگی داشته باشید
یه انگیزه مثل داشتن کارخونه پدرش
به پیرزنه میگن شوهر میخوای یا پشمک میگه ننه من دندون پشمک ندارم
یه سوسک تو دستشویی بود انقد بزرگ بود با دمپایی میشد بش چک زد فقط. نه بیشتر
بیهوشش کردم زیر بغلشو گرفتم کشون کشون بردمش دم در.
شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت
و هرجا می رفت، همراه خودش میبرد.
روزی شیخی او را دید،
به وی فرمود: آن زن کیست ؟
گفت مادرم است.
فرمود: او را شوهر بده.
گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست.
پیرزن دو دستش را از زنبیل بیرون آورد
و بر سر پسرش زد
و گفت: آخه نکبت! تو بهتر می فهمی یا شیخ؟😐😂😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
0 ثانیه پیش
0 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
