برا خودت برنامه بریز صبح ها ورزش بعد صبحانه بعد آماده کردن ناهار اگرم وقت موند کلاسی پیاده روی چیزی.بعد از ظهر هم همسرت هست.اخر هفته ها هم برو شهرت خونه مادر پدرت
گذشت زمان،و اینکه ببینی خیلیا مثل تو هستن،خودتو با هرچی دوست داری سرگرم کن آشپزی شیرینی پزی،دوست قابل اعتماد پیداکن،باز خوبه تو 4ساعت فاصله داری من 7،8ساعت
دوستای مهربونم لطف کنید برای سلامتی کامل مادرم یه صلوات بفرستین،خدایا هممونو عاقبت به خیر کن
خیلی سخته برای ازدواج بری یه شهر دیگه واقعا سخته ،من خودم به سرم اومد حدوده نه سال پیش ...حالا باز خوبه تو رفتی تهران ....من از شهر خودم اومدم یه شهر کوچیک و بدون امکانات با فرهنگ عجیب و بسته مردم ش ،،خیلی عذاب کشیدم رو زندگیم تاثیر گذاشت اگر چه بعدش دانشگاه رفتم و با تلاش فراوان استخدام و معلم شدم و یه خونه تومرکز استان خریدیم ولی چون روزهای اول ازدواجم و جوانیم با سختی گذشت دیگه هیچی برام ارزش نداره
خواست راه دور ازدواج نکنه الان دیگه باید با شوهرش بره سر بزنه وقتی ازدواج کرده همه شرایطو قبول کرده
خب مسلما حرف تا عمل فرق داره و این خانوم اولین بارشه اومده مشورت بگیره ناراحته بعد با اون لحن شما ناراحت تر میشه.میشه یکم مهربون تر بود بخصوص که تازه عروس و مسلما تنش های عروسی هم خستگیش تو تنش مونده.بالاخره کامپیوتر که نیست حساب کتاب دقیق کنه شاید اشتباه شرایط و سنجیده.هیچکس نمیتونه دقیق بسنجه بعد ازدواجش چطور میشه