خدا خیرش نده رفتم دکتر بهم گفت افسرده ای شدید ضر مفت میزد واسم قرص اعصاب قوی نوشته بود با امپول ویتامین هجده تا هرروز یدونه بابام گفت اصلاااا نخوری قرصارو نخردم خدا خیرش بده برادر شوهرمو مثل برادر نداشتمه اون بهم گفت فرداشم اون ترسمو برداش گفت زن داداش اگه از فردا همون عروس قبلیمون نبودی واقعا راس گفت دوم عید شادو شنگول و پر انرژی بودم فقطم میخندیدم😂😂😂😂 خواهرانه التماست میکنم این کارو بکن چون واقعا درکت میکنم تو رابطه هم حالم بد،میشد،گریم میگرفت شوهرم خیلی داغون بود از حال من حتما انجام بده این کارو خیلی حس بدیه .
تو اینترنت نوشته اینطوریه
این رسم تقریبا درتمامی روستاهای آذربایجان شرقی/غربی رواج داره حالا کار به خرافه بودن یا راست بودنش ندارم فقط دارم مطرح میکنم شاید جالب باشه براتون!ضمنا عکس نمایشی چون شکل متن نزدیکه به عکسه. البته جوامع شهری اون سمتا اعتقاد ندارن و همینطور که گفتم در روستاهای منطقه انجام میشه.
این مراسم اینطوری انجام میشه طرف بیمار روی زمین دراز میکشه مقدار یک مشت نمک رو توی دست محکم میگیرن و به کمر و پاها و سر و دستان بیمار میکوبند بعد در ظرفی از آب نمک ریخته میشه مقداری کمی از آب به بیمار خورانده میشه حالا دو نفر پارچه ای رو روی بیمار میگیرن بعد ماهیتابه داغی رو بالای سر بیمار با فاصله از پارچه نگه میدارند حالا آب به سرعت روی ماهیتابه ریخته میشه و به سرعت کم تر یک ثانیه خشک میشه و نمک ها به ظرف میچسبند حالا شکلی روی ظرف تشکیل میشه که اون شکل موجودیه که بیمار ازش ترسیده و بعد از آشکار سازی بیمار درمان میشه.
