شوهرم کاملا ذلیله مامانشه یعنی خسته مُرده بیاد خونه مامانش بگه فلان بهمان کارا رو بکن در جا انجام میده اول اینجور بود برا من ولی دلم براش میسوخت من ازش اصلا کار نمیکشیدم برا همین پر روش کردم الان انقددددد پر رو شده الان با احترام میگم شام چی میل داری عرض بکن درست کنم میگه عرض نمیکنم امر میکنم گفتم وا مگه با نوکرت حرف میزنی گف اره باز شروع نکن گند اخلاقی هاتو دیگه انقد بحث کردیم اخرش گف میگم یعنی جایی میگی ابرومونو میبری(منظورش حتما قوم الظالمین بود) گفتم نگا نکن خودمو کوچیک کردم ب تو گفتم من بمیرم هم ب کسی نمیگم انقدددد ناراحت شدم گفتم خدا دلتو بشکنه