ساعتای 9 بود عروس همسایمون ک همکلاس قدیمی من میشد با لباس راحتی خونه اومد جلو درمون جیغ میزد من فک کردم اتفاقی افتاده واسش میگفت پدر شوهرم گوشی مخفیمو پیدا کرده دیده دوس پسرام زنگ میزنن یکی زده تو گوشم من دیگه پامو خونشون نمیذارم مرتیکه الدنگ فضول اخه به تو چه ک من دوس پسر دارم من اینجا غریبم منو زده میخوام بیام خونتون برو لباسامو بگیر ازشون
😐اومد خونمون الان باباش از شهرای اطراف اومد بردش