امشب رفتیم مهمونی جاتون خالی شام قورمه سبزی بود دستشون دردنکنه
دوتا دیس برنج اور یه دونه فقط ته دیگ بود بی رنگ و روغن و یکم پلو،یه دیس برنج برای منو شوهرم فقط کفش برنج بود
من یکم ریختم که شوهرم بیشتر بتونه بخوره،چون رژیم میگیرم میدونم برنجم فقط ده قاشق بود
بعد سر سفره تمیز شد ظرفارو برد
خب خواهر من یکم بیشتر بپز اولین باره مهمون دعوت کردی
وجدانم ناراحته کم خوردم😂بعد مدتها مهمونی رفته بودیم مثلا
مجبور شدم بعد شام چندتا شیرینی بخورم که اونم نگام میکرد که چقدر شکموام😂