از خاطرات بامزتون یا عروسکایی که داشتین و چیزایی جالب دیگه تعریف کنید
مثلا من خودم بچه بودم عاااشق کره بودم قالبشو خالی میخوردم ینی گااز میزدما😂😂😂
هنوزم دوسش دارم ولی با نون و مربا😍😂😂
یا اینکه مهرهای نماز رو ورمیداشتم میکردم توی سوراخ بلندگوها😐😂😂
ببینم میتونین پربازدیدش کنید😁😁😁
دست میکردم تو دماغم...گیگیلیمو میخوردم
اوووق چه چندش بودم
تو رختخابم دریا راه مینداختم اصن یه وضیییییی..یادم انداختی😅
میرفتم جاهای تاریک از خودم فیلم میگرفتم دیالوگای مرموز و ترسناک میگفتم آخرشم ی چراغ قوه مینداختم تو صورتم با موی پریشون😑
من عاشق برنج ورب خام بودم اههههه😂😂😂😂😂
یبار پدربزرگم خوابیده بود دو تا خیار کوچیک برا خیارشور بود آوردم چپوندم تو دماغش
تا یه ماه خودمو بابامو فحش میداد
تو کمد تو اجاق گاز قایم میشدم،یبار کللللی دنبالم گشتن تا پیدام کردن
ی مدت مثل بز اب میخوردم فک میکردم خیلییی شاخم توانایی های خارق العاده ای دارم
من فقط،توهم عروس شدن داشتم
یعنی فقط منتظر بودم مامانم از خونه بره بیرون من دامنشو بپوشم با روسریش و عروس بشم
