من چندسالی میشه عروسی کردم شوهرم خیلی خشکه نه که دوستم نداشته باشه ها دوستم داره خیلی فقط بی احساسه همش من باید بهش توجه کنم تو جمع اصلا نه نگام میکنه نه باهام حرف میزنه خصوصا جمع هایه خانوادگیشون.همه حرفاش و حواسش به خواهراش و بقیس اصلا منو در نظر نمیگیره.منم خیلی دوسش دارم نمیتونم بهش بی تفاوت باشم هی من میرم جلو پا میذارم اما اون اصلا،مطمئنم دوستم داره اما احساسشو بروز نمیده ،به موقشم وقتی مریضم ناراحتم میشه وقتی غم دارم کنارمه اما تو جمع بی محلم میکنه اصلا کنارم نمیاد باهام شوخی نمیکنه،خونواده خودشم اینطوری هستن چون من سنم کمه بهم کم محل میذارن اما من خیلی خوبم باهاشون،یا مادرش خیلی بی محلم میکنه!با این که هیچ کس تو سن من تو این دور و زمونه پیش مادرشوهر نمیاد زندگی کنه بقیه عروسا ازش متنفرن اما با این حال بازم منو محل نمیده،الان میخوایم خونه بخریم اصلابا من مشورت نمیکنه فکر میکنه من بچم نمیگن به من بچه ها چیکار کنم منم خیلی میرم پا جلو میذارم