2777
2789
عنوان

لطفا خانم هایی که تجربه طلاق داشتند وساکن تهران هستن نظر بدن

| مشاهده متن کامل بحث + 866 بازدید | 134 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

کاربر عزیز استالین احسنت میگم بخاطر اینکه چقدر زیبا و دلنشین گذری زدی به شرایط قبل و کنونیت  ب ...

ممنونم ازتون,انشالا ک شما و همه دوستای نی نی سایتی همیشه دلاتون گرم و لبتون خندون باشه در کنار افرادی ک دوساشون دارید و عزیزن براتون..

این درگیری ک میگم داشتم تقریبا 1سالی میشد .جدا از دوره عقدمون،زندگی متشرکمون1ونیم سال میشد.و من یک سال درگیر بود واقعا غم داستم ،ولی نمیگذاشتم از فامیلا کسی بفهمه مشکل داریم تا تصمیم نهایی رو بگیرم . خیلی چیزها ، پست قبلی اشاره کردم ولی میشد چشم پوشی کرد..اما خط قرمز من خیانته..شک داشتم ولی سعی میکردم ب سمت خودم بکشونمش ..یه سری کار خارج از شهر داشت دیروقت میرسید خونه ،اما نیومد خونه  منم مثل چیا منتطرش بودم رو مبل خوابم برده بود ،بیدارشدم دیدم ساعت 3صبح ..حالم واقعا بهم خورد (بدترین حسی ک تجربه کردم از حماقتم)زنگ زدم بهش ،و به خنده و مسخره گفت پیش ...ام .منم خیلی رک گفتم لیاقتت زن های هر زه است ،و فردا  ک اوندی خونه من رو نخواهی دید و قطع کردم .(بماند ک مادرش همیشه میگفت هر مردی به جز زنش چندتا دوست دختر داره،همسر خودش همینطور بود اخه و همینطور بچه هاش ,و من سرم تو کبک بود و نمیدونستم ...)شایدم شوخی کرده بود باهام ولی همین حرف بهانه ای شد ک  صبح زود منزل پدرم بودم ،وکالت داده بودم به وکیلم ،همون روز اموالش توقیف شد .اخرشم خودش راصی شد مهریه ام رو بده و جدابشیم ..هیچ وقت فکر نمیکرد این کار رو کنم ..بس ک مهربونی میکردم .و سواستفاده میکردن همشون ..اصلی ترینش همین بود خیانت،ولی بددهن بود ،بی فرهنگ بودن ،هم کفو نبودیم ..درصورتی ک اولش خودشون رو متل ما جا زدن ..یک علتی هم ک قبل خیانتش درگیر بودن و زندگی ب دلم نبود .،بهم گفته بود من ب خاطر پول پدرت باهات ازدواج کردم ولی الان میخوام زندگی کنیم .تو دوره عقد بهم گفت منم قبول کردم ولی بعد عروسی با حرکات و کاراشون و اختلاف انداختن خانوادش دلچرکین شدم ،تا جایی ک بهش گفتم من درسم اولیت اولمه. و تو گوشت بکن ک هیچ وقت نمیگذارم و نمی خوام ک از تو بچه دار بشم .این اجازه رو بهت تمیدم .رابطه هم نداشتیم زندگی جهننی ای بود برای خودش .خیانت ک کرد احساس  من هم منفجر شد و جسارت پیدا کردم وجدا شدم ،و اصلا هم تردید نکردم ..ببخشید مطالب خوبی نیست شاید ناراحتتون کردم 

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚
من الان دقیق همان حال وهوای قبل شما رو دارم وواقعا خیلی شرائط روحی سختی رو مگذرونم ایشون هم کاملا دو ...

شرایط خوبی نیست قطعا . میتگنم درکتون کنم ،به جز بخش بچه ،ک نداشتم ..سخته واقعا اینمه بتونیم درست کمکتون کنیم .بعصی وقت ها زن و مرد از هم جدا باشن ،برای بچه خیلی بهتره تا اینکه ر کنار هم باشن و بعصی وقت ها هم برعکسش،باید شرایط رو بسنجید ،برای اینکه اروم تر بشید و تصمیم مصمم تر و درست تری بگیرید بهتره مشاوره برید .خیلی میتونه کمک کنه.دوست داشتید من اسم مشاورم رو میدم ،حصوری صحبت میکنه بعد ک همدیگرو شناختید میتونید تلفنی هم هر وقت ک با مشکل برخوردید صحبت کنید خانم هستند و واقعا روش و حرفاشون خوبه ..یا حالا هرجای دیگه خواستید برید ،مهم مشاوره رفتنه ک کمکمون میکنه .امیدوارم در نهایت بهترین خیرها براتون اتفاق بیافته 

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚
ممنونم ازتون,انشالا ک شما و همه دوستای نی نی سایتی همیشه دلاتون گرم و لبتون خندون باشه در کنار افراد ...

ممنون عزیزم

نه خواهش میکنم چقدر دل نشین و تلخ بود اما ....نمی‌دونم چی بگم گلم فقط میتونم بگم ناراحت شدم برا اون موضوع اول اما الان که خوشبختی خیلی خوبه خیلی ...

عزیزم گذشته رو یادت میاد هنوز تلخه واست هنوز مهمه؟

من خیانت ندیدم 

اما بدجوری پشتم رو خالی کرد بدجوری نمی‌دونم چطور بگم سبک بشم خیلی غم دارم خیلی

خدایِ مهربونم شکرت ❤🙏
فاطمه اونقدر خسته م که میام نی نی سایت هم حوصله ندارم هم اذیت میشم اما از تنهایی و بیکاری میام فقط

ازته قلبم دعامیکنم به ارامش برسی زودتر

من خدارو اونجایی دیدم که برنامه های منو بهم میزد تا قشنگترشون کنه دورت بگردم خدا❤🌺
ممنون عزیزم نه خواهش میکنم چقدر دل نشین و تلخ بود اما ....نمی‌دونم چی بگم گلم فقط میتونم بگم ناراحت ...

ببخشید برای اینکه ناراحتتون کردم ،قبلا شاید به صورت ناخوداگاه  ناراحت میشدم  و بهم  میریختم ولی بعد یه مدت درست شد .نه عزیرم الان ک نه .برام مهم نیستند. فرانوش شده اس .باید فکر کنم تا زندگی قبلی به ذهنم بیاد حتی تصاویرش هم فراموش کردم باید تمرکز کنم تا یادم بیفته ..از زندگیم بیرونش کردم حتی خاطرات و هر چیزی رو ..میدونی بدیشذاین بود بقیه حس ترحم داشتند،زیر لب تو مهمونی شاید میشنیدم ک میگفان بیچاره دختر بدبخت شد ،یکبار ک شتیدم حرف رو حول محور خودم چرخوندم و گفتم الان احساس خوشبختی میکنم و خیلی هم خوبم هیچ وقت متل الان نبودم (واقعا هم همین بود،نمیدونی چقدر توی جمع خاله و عمو مامان بزرگا من این حرف رو زدم تا نگن ازدبیچارگی .با خودم قسم خوردم یک زندگی میسازم و یکی از خوشبخترین ها میشم تا بفهمن و نگن بدبخت شدی و ..درک ک پایین باشه همینه دیگه)...در مورد شما هم تقریبا درکتون میکنم ما خانوما دوست داریم تحت هر شرایطی همسرمون متل کوه پشتمون باشه ،کیف میکنیم از این اتفاق ..و اگه برعکسش بشه یکباره ته دلمون خالی میشه،عزیزم شما هم ببین و فکر کن خالی کردن پشتت تا چه حدی بوده ،سر چه موصوعی بوده،ایا جز خط قرمزت هست ،اگه هست ک من نمیتونم چیزی بگم ،اگه نیست ببین میتگنی کم کم دوباره محبت اولبه رو توی دلت روشن کنی و گرمش کنی از مشاوره میتونی خیلی خوب کمک بگیری .به نتیجه خوبی میرسی اونطور ک دلت میگه و راضیه و عقلت هم تاییدش میکنه ...امیدوارم هر چی خیر هست سمتت روانه بشه .(اعتقادم هم همینه ،هر اتفاقیذبرامون می افته یک خیر الهی درونش هست،خدا غیر خیر برای بنده هاش نمیخواد )برایدشمادهم امیدارم اتفاقذهای خوب و خیری بیافته 

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚

یک تجربه غیر مرتبط با تاپیک هم گرفتم از طلاقم و به هیچ کسی نگفتم رو اینجا میگم گرچه غیر مرتبط هست ..من اوایل عروسیم با یک بنده خدایی صحبت میکردیم و موصوع جدایی مطرح شد و من یک جمله غلط گفتم (ک درس بزرگی برام اتفاق افتاد و کلی چیرا یاد گرفتم و پخته شدم،تجبه تلخی بود .)این بود ک من تو صحبت ها گفتم  زنی ک جدا میشه خانم درستی نیست ،و خدا من رو ببخشه به خاطر این حرفم .یک سال و نیم دیگه اش من برای جدایی اقدام کردم .و لحطه ای ک میرفتم منزل پدرم یاد این حرغم افتادم ،به این نتیجه رسیدم هیچ وقت نباید کسی رو قضاوت کرد حالا هر جور ک هست .تجربه بزرگی بود برام پیش داوری نکنم چون سر خودم میاد(جدا از این خودم مشکل هم داسام در زندگیم ).بقول مش رجب بانویدعمارت خدا رو شکر بدتر از این نشد 

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚
شرایط خوبی نیست قطعا . میتگنم درکتون کنم ،به جز بخش بچه ،ک نداشتم ..سخته واقعا اینمه بتونیم درست کمک ...

ممنون گلم وسپاس از اینکه تجربیاتت رو به اشتراک گذاشتی اگه لطف کنید تلفن وادرس مشاور رو بدید ممنون میشم 

ممنون گلم وسپاس از اینکه تجربیاتت رو به اشتراک گذاشتی اگه لطف کنید تلفن وادرس مشاور رو بدید ممنون می ...

خواهش مبکنم .ا' ته قلبم میخوام برای همگی دوستان بهترین اتفاق ها و خیر ها رخ بده .

دکتر خوبی برای من بودند و البته هستند .با حرغاشون اراممش میگیرم و منطقی تر راهنمایی میکنند..امیدوارم به کارتون بیاد 

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792