سلام خانمادیشب دفترخاطراتشوپیداکردم اصن یچیزایی نوشته بودتوش که شاید ابتدایی های الانم به هم دیگ نمیگن...دختره دفترونوشته بودوداده بودبه شوهرم
چرا نگهش داشته؟؟
یعنی چ
چی نوشته بوده حالا
مال چند سال پیشه؟
یعنی چی ابتدایی های الانم نمیگن؟
مال مجردیشه؟
وای برگه هاشو یکی یکی جر بده مجبورش کن بجوعه قورت بده بعدم یه لیوان اسید روش
دوران مجردی هرکس به خودش مربوطه
شما ب کسی فکر نمیکردی مجردی؟؟
کسی تو زندگیت نبود؟
خاطرات دختره بوده نه شوهرت که
دفتراي منم شوهرم از بين وسيله ها وقتي نامزد بوديم پيدا كرده بود. واي خدا اون روز رو ببره ديگه نياره
به قدري عصباني بود كه حد نداشت. همه رو جلوي چشم خودش مجبور كرد بريزم دور
ابتدایی؟!
بعد دختره نوشته!!!
اینکه ناراحتی نداره،هیچوقت نباید تو گذشته ی آدما سر زد حتی عزیزترینت،اصلا هم چیزی بهش نگو،مهم از روز تعهدیه که به شما دادن و اگه چیزی بعد از تعهدش به شما دیدی باید ناراحت بشی
من بودم نمیخوندمش
قبلاپیداش کرده بودم ولی نخونده بودمش دیشب خودش پیداش کردمنم برداشتمش خوندمش...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
