توی ی تایپکام گفته بودم شوهر من فاجعه بود ینی
اوایل عقد خیلی خون دل خوردم
مثلا از سرکار میومد میرفتی استقبال میرف دسشویی ن روبوسیی ن چیزی
سر سفره بهش میگفتم کنار من بشین نمیشت میگف لوس بازیه
بهش میگفتم برام میوه پوست کن میگف وظیفه ی توعه
اصلا ی چیز نابودی بود
خیلی خون دل خوردم تا خوب شد
ولی هنوزم اون ک من میخوام نشده
واسه همینه ک مطمئنم هر مردی رو میشه عوض کرد